محل تبلیغات شما

من میخوام‌ یه اعتراف بکنم که خیلی وقته خواب رو ازم گرفته، یه سال پیش من‌ نیاز به پول داشتم و کسی نبود که ازش قرض بگیرم،بعد اخر هفته به رسم هرهفته که مادرشوهرم‌ کل دخترا و پسرا رو شام دعوت میکنه با همسرم رفتیم خونشون و اونجا چشمم خورد به طلاهای مادرشوهرم که یه چند تیکه شو میندازه و بیشترش رو نمیندازه و توی صندوق بدون قفل نگهشون میداره،خیلی وسوسه شدم که یه تیکه شو بردارم ،با خودم کلنجار رفتم و اخرم انگشتر گرون قیمتش رو بدون اینکه کسی ببینه برداشتم،ولی بخدا به بقیه ی طلاهاش دست نزدم،دو روز بعدش مادرشوهرم اینا زنگ‌زدن و صدامون کردن خونشون،فهمیده بود انگشترش نیست و گفت گمش کرده ولی مطمئن بود که توی صندوق گذاشته و بیرون گمش نکرده، منم پیش جمع چیزی نگفتم و وقتی خلوت شد به مادرشوهرم و خواهرشوهرام‌ گفتم که من دیدم که فلان جاریم رفت سمت صندوق و یه چیزی برداشت و زود گذاشت جیبش، خلاصه اونا وقتی فهمیدن به روش نیاوردن ولی الان یکساله که خیلی باهاش سرسنگین هستن و اصلا محلش نمیدن و پشت سرش بدگویی میکنن و جلوی روش بهش متلک و تیکه میندازن، بدون اینکه اون از جریان خبری داشته باشه،حالا من از اونروز خیلی عذاب وجدان دارم اما میترسم برم و اعتراف کنم و بگم کار من بوده،توروخدا بگین چیکار کنم این عذاب وجدان لعنتی دست از سر من برداره،من واقعا ناچار شدم اون انگشترو بردارم و بفروشم،اگه هم جاریمو کردم برای این بود که پی قضیه رو نگیرن و یه دفعه بمن شک نکنن که همه چی لو بره

پ.ن: خیلی کار بدی کردی. می تونستی گردن اون بنده خدا نندازی. تهمت زدنت از بودنت بدتره

فیلمبرداری یواشکی همسرم از مادرم تو اتاق خوابش

بعد از هفت سال ازدواج یاد عشق اولشه

دارم از شوهرم جدا می شم

رو ,یه ,مادرشوهرم ,خیلی ,اون ,تیکه ,عذاب وجدان ,توی صندوق ,بدون اینکه ,که یه ,بود که

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها